فقط دیوانه‌ها کتاب می‌خوانند!

فقط دیوانه‌ها کتاب می‌خوانند!

فرهنگ > ادبیات - دکتر اسماعیل امینی:در دوران جنگ من سرباز بودم. سال‌های موشکباران بود و تهران خلوت شده بود.
فرهنگ > ادبیات - دکتر اسماعیل امینی:
در دوران جنگ من سرباز بودم. سال‌های موشکباران بود و تهران خلوت شده بود.

روزهايي كه مرخصي داشتم از صبح مي رفتم كتابخانه پارك شهر، يا كتابخانه ملي كه آن موقع در خيابان سي تير بود و ساعت ها مي نشستم و كتاب مي خواندم.
يك بار كتابدارِ كتابخانه از من پرسيد: تو دانشجويي؟
گفتم: نه
گفت: براي طرح تحقيقاتي خاصي كار مي كني؟
گفتم: نه
گفت: داري كتاب مي نويسي؟
گفتم: نه
گفت: پس ديوانه اي كه اين همه وقت مي نشيني و كتاب مي خواني؟
گفتم: دقيقاً! همين است كه شما گفتيد.
* * *
در پادگان هم اوضاع بر همين منوال بود. پادگان ما دانشكده افسري ژاندارمري بود؛ يعني بيش از آنكه پادگان باشد، مركز علمي بود.كتابخانه بزرگي هم داشت. چندبار از كتابخانه پادگان كتاب امانت گرفتم. مسئول كتابخانه گفت: به غير از دانشجويان افسري، آن هم فقط موقع امتحانات، كسي به كتابخانه نمي آيد. تو كه سربازي، براي چه كتاب مي خواني؟
* * *
راستش از زماني كه با كتاب آشنا شدم، هيچ وقت به اين فكر نكرده بودم كه براي چه كتاب مي خوانم؟ اما انگار به روزگاري رسيده ايم كه نه فقط كتاب خواندن از سر تكليف است بلكه حتي خوردن غذا و ميوه نيز به تكليف و تكلف است. اين غذا را بخور تا فشار خونت كم بشود، آن ميوه را بخور تا پوست ات شاداب بشود.

و از اينها عجيب تر اينكه سلام و احوالپرسي و مهرباني و دلجويي از ديگران نيز طراحي شده است و مقدمه چيني براي رسيدن به منفعتي يا دفع ضرري و خطري. در اين فضاي شگفت انگيز كه منطقِ دادوستد و سوداگري و دلالي، سايه ناميمون خود را بر تمام زندگي و دنيا و دين مان گسترده است، اگر پسرم از من بپرسد كه تو براي چه كتاب مي خواني؟ جواب منطقي ندارم كه به او بدهم. پس اين همان ديوانگي است كه از كودكي گريبانگيرم بوده و تا امروز با من است. با همان نگاه ديوانه وار، مي خواهم چند گروه را از جمع عاشقان كتاب منها كنم:

آنهايي كه براساس تكليف درسي و اداري كتاب مي خوانند و كتاب خواندن را دردسر مي دانند.
آنهايي كه براي عيب جويي و خرده گيري و بولتن سازي و نفت ريختن بر آتش مجادلات كتاب مي خوانند.
آنهايي كه براي امتيازات اداري و تفاخر اجتماعي، كتابسازي مي كنند تا بر شمار تأليفات خود بيفزايند.
ناشراني كه كتابسازي را مستمسك كسب امتيازات خاص و زدوبندهاي مالي و كسب سهميه هاي ويژه كرده اند.
آنهايي كه كتاب را براي تزئين دفتر كارشان در قفسه هاي شيك محبوس كرده اند.
آنهايي كه با ترفندهاي تجاري و غوغاي تبليغاتي، براي كتاب هاي كم ارزش بازار گرمي مي كنند و در يك شب، از 10 نوبت چاپ يك كتاب خبر مي دهند.

آنهايي كه روي موج هيجانات عوام سوار مي شوند و چهره سازي مي كنند و شاعر مطرح و مترجم پرفروش و رمان نويسِ مشتري پسند از كلاه شعبده بازيشان بيرون مي آيد.
آنهايي كه نقد كتاب و انواع جايزه هاي كتاب را وسيله دوستيابي و مريد سازي و نان قرض دادن و نمك گير كردن اين و آن مي كنند.
آنهايي كه لذت درس خواندن و مطالعه را در مدرسه ها و دانشگاه ها از فرزندان ما گرفتند و به جاي آن اضطراب امتحان و كنكور و تست را به آنان تحميل كردند.

  • شاعر، طنز پرداز و مدرس دانشگاه